۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

اگزیستانسیالیسم از دو دیدگاه مسیحی و الحادی

در اگزیستانسیالیسم مسیحی یافتن من راستین برابر با این معناست كه خداوند در فرد به عنوان یك واقعیت ازلی در تجربه درونی فرد ظاهر می گردد.اما در اگزیستانسیالیسم الحادی و به خصوص در اندیشه های سارتر مسئله ی تقدم وجود بر ماهیت مبنای الحاد است چراكه به نظر او اگر ماهیت انسان مشخص باشد و ما برای انسان فطرت و طبیعت عمومی قایل شویم در این صورت مفهوم بشر در اندیشه خالق شبیه به مفهوم كارد در ذهن صنعتگر است به عبارت دیگر منظور او این است كه خداوند بشر را بر طبق اسلوب و مفهومی كه از او در اندیشه دارد خلق می كند؛درست همچنانكه صنعتگر كارد را بر طبق شكل و اسلوب معینی می سازد.بنابر نظر این فلاسفه فرد بشری مفهومی را كه در اندیشه خدا وجود دارد تحقق می بخشد. سارتر می گوید:))فلسفه می گوید كه اگر واجب الوجود نباشد لااقل یك موجود هست كه در آن وجود مقدم بر ماهیت است.... و این موجود بشر است.))از نظر سارتر محال است بین اراده و اختیار انسان با اراده خدا هماهنگی وجود داشته باشد و چون جمع این دو از نظر او منتهی به تناقص است لذا اصالت را به اراده و اختیار انسان داده و منكر وجود خالق می شود.این ایراد سارتر ناشی از عدم درك صحیح موضوع است وتناقصی را كه او می گوید در صورت فهم موضوع و محمول اصلا معنایی ندارد.در یك دستگاه صحیح منطقی مختار بودن انسان در پی مسولیت او مطرح است نه اراده خدا و جبر الهی.حیات انسانی توسط انسان رقم می خورد و سرنوشت انسانی در نفس امر تابع رفتار و نگرش و انتخاب و اختیار انسانی است نه جبر طبیعت و نه جبر الهی.انسان در وجود یافتن خود نیازمند یك وجود دهنده می باشد و این خود دلیلی بر نقص و نیازمندی اوست،پس چنین موجودی كه دارای نقص است باید به نحوی خود را به كمال رساند چراكه همواره باید از قوه به فعل رفت و كسی نمی تواند بگوید موجودی از فعل به قوه درآید، و تكامل در جهانی كه در آن حركت وجود دارد حتمی است؛ اما آیا این كمال بدان معنا خواهد بود كه خود نیازمند بودنش قطع شود و با وجود دهنده ی خود یكسان می شود؟ و اگر این طور نباشد كمال انسانی چه معنایی دارد؟تكثر در نقص است و وحدت در كمال،كمال انسانی به معنای وحدت با كمال مطلق است؛كه هم عالم حركت و هم ذات انسان هر دو میل به كسب كمالات را دارند.همواره این اراده آزاد انسانی است كه برای وصول به حقایق سیر می كند و بقیه به تمامه منذر و مبشر و راهنمای وصول به حقیقت اند نه جبر ارادی.به هر صورت مفهوم تقدم وجود بر ماهیت در اندیشه اگزیستانسیالیسم این است كه انسان در بدو تولد فاقد ماهیت می باشد و لذا خود انسان باید با انتخاب خود ماهیت خویش را بسازد. هر انسان ماهیتی جدا برای خود می سازد و در این امر آزاد است.از نظر فلاسفه اسلامی نیز انسان در بدو تولد بصورت بالفعل فاقد ماهیت انسانی است اما انسانیت و ماهیت اصیل انسانی را بصورت بالقوه در درون خود دارد كه باید در سایه تربیت صحیح،این ماهیت در وجود او به فعلیت برسد.